شعر در مورد اجداد

شعر در مورد اجداد ,شعر درباره اجداد,شعر برای اجداد,شعر در باره اجداد,شعر با اجداد,شعر درمورد اجداد,شعر با کلمه اجداد,شعر با کلمه ی اجداد,شعری در مورد اجداد,شعری درباره اجداد,شعر درباره ی اجداد,شعر کودکانه در مورد اجداد,شعر مفهومی در مورد اجداد,شعرهای کودکانه در مورد اجداد

شعر در مورد اجداد

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اجداد برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

حدیث قصه سهراب و نوشداروی او

فسانه نیست کز اجداد میرسد ما را

اگر که دجله پر از قایق نجات شود

پس از خرابی بغداد میرسد ما را

شعر در مورد اجداد

که مدحت تو و اجداد پاک طینت تو

کلید خلد برین است ای فرشته خصال

برای حسن مآل است مدح سنجی من

نه از برای زر و سیم و ملک و مال و منال

شعر درباره اجداد

دارد از علم لدنی بهره چون اجداد خویش

پیش او طفل نوآموزی است عقل خرده دان

هر چه باید، با خود آورده است ذات کاملش

فارغ از کسب کمالات است چون قدوسیان

شعر برای اجداد

اقبال بنده ایست وفادار بر درت

در حضرت تو مانده ز اجداد یادگار

دولت مساعدیست که او را به صدق دل

با بخت کامکار تو عهدیست استوار

شعر در باره اجداد

دختری کاباء و اجداد گرامش یک به یک

تا به آدم یا امامی بوده یا پیغمبری

بنت شاه اولیا موسی ابن جعفر فاطمه

کش بود روح القدس بیرون درگه چاکری

شعر با اجداد

چون ز دنیا شد و در خلد برین

شد به اجداد گرامی لاحق

گفت هاتف پی تاریخ که خلد

بود از میر محمد صادق

شعر درمورد اجداد

از نسب کردن تفاخر بر حسب سگ سیرتی است

غیر مشتی استخوان در دست از اجداد چیست؟

مرغ زیرک در جبین دانه بیند دام را

دام را در خاک پنهان کردن ای صیاد چیست؟

شعر با کلمه اجداد

این ناکسان که فخر به اجداد می کنند

از رو به پشت نامه دلی شاد می کنند

بخل از کرم به است که بی حاصلان

بخل در هر جواب بنده ای آزاد می کنند

شعر با کلمه ی اجداد

ز شاهنشاه و اجداد شهنشاه

گرفتی گنجهای شایگانی

گهی در جشنها خواندی مدایح

گهی در عیدها گفتی تهانی

شعری در مورد اجداد

چه خوش بودی اگر مرد نکوئی

ز بند پا ستان آزاد رفتی

اگر تقلید بودی شیوه ی خوب

پیمبر هم ره اجداد رفتی

شعری درباره اجداد

اقبال بنده ایست وفادار بر درت

در حضرت تو مانده ز اجداد یادگار

دولت مساعدیست که او را به صدق دل

با بخت کامکار تو عهدیست استوار

شعر درباره ی اجداد

گفتند چرا سنگ

گفتیم مگر در آن صبح غریب

اولین نقش ها و کلمات را

اجداد بیابان‌گردمان بر سنگ نتراشیدند

مگر کافی نیست

که نان‌مان هنوز از زیر سنگ بیرون می آید

و ناممان شتابان می رود که بر سنگ نوشته شود.

سنگ‌مان را کسی به سینه نزد

و سرمان تا به سنگ نخورد آدم نشدیم.

شعر کودکانه در مورد اجداد

قرن ها بعد شاید

گوشه ی همین غار

باستان شناسی

اجداد گوش ماهی ها  را کشف می کرد

_ جمجمه ی مردی که صدای تو در آن می پیچید _

ولی باور کن هیچوقت نخواهند فهمید

آتش

اختراع مردی ست

که شب ها

برای تصویر تو

بر دیوار غار دلتنگ می شد.

شعر مفهومی در مورد اجداد

در روشنای کمرنگ نان

نمی شود

در ستایش خورشید چیزی نوشت

من نتوانستم

اجدادم نیز نتوانسته بودند

ما در ظلمت رنج ها زندگی می کنیم

هیچ‌کس نمی تواند

با الفبای تاریکی

در وصف روشنی بنویسد!

شعرهای کودکانه در مورد اجداد

ودیگر جوان نمیشوم

نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو

و دیگر به شوق نمی آیم نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان

تو چه نامرادی تلخی و دریغا چه تلخ تلخ فرو میریزم

با سنگینی این غربت عمیق در سرزمین اجدادی

خویش و مگر فراموش میشود

شعر در مورد اجداد

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد دماوند

شعر در مورد دکتر

شعر در مورد خبرنگار

شعر در مورد دزفول

شعر در مورد خاک