گلچین زیباترین شعر در مورد طنز
شعر در مورد طنز
شعر در مورد طنز ،شعر در مورد زن طنز،شعر در مورد دختر طنز،شعر در مورد مدرسه طنز،شعر در مورد شب امتحان طنز،شعر طنز درمورد زن،شعر طنز درمورد روز معلم،شعر طنز درمورد تلفن همراه،شعر طنز درمورد مدیر گروه،شعر طنز درمورد شوهر،شعر طنز در مورد زن گرفتن،شعر طنز در مورد زن و مرد،شعر طنز در مورد زن ذلیلی،شعر طنز در مورد مادر زن،شعر طنز در مورد خواهر زن،شعر طنز در مورد زن داداش،شعر طنز در مورد زن نگرفتن،شعر طنز در مورد زن و شوهر،شعر طنز در مورد دختر و پسر،شعر طنز در مورد دوست دختر،شعر درباره مدرسه طنز،شعر طنز در مورد درس و مدرسه،شعری طنز در مورد مدرسه،شعر طنز در مورد مدارس،شعر های طنز در مورد مدرسه،شعر طنز در مورد مدیر مدرسه،شعر طنز در مورد شروع مدرسه،شعر طنز در مورد زن،شعر طنز در مورد زنان،شعر طنز در مورد زندگی،شعر طنز در مورد زن زلیل،شعر طنز در مورد روز معلم،شعر طنز درباره روز معلم،اشعار طنز در مورد روز معلم،شعر طنز درباره ی روز معلم،اشعار طنز درباره ی روز معلم،شعری طنز در مورد تلفن همراه،شعر طنز درباره تلفن همراه،اشعار طنز در مورد تلفن همراه،شعر طنز درباره مدیر گروه،شعر طنز درباره ی مدیر گروه،شعر طنز در مورد شوهر،شعر طنز در مورد عروس و خواهر شوهر،شعر طنز درباره شوهر،شعر طنز در مورد مادر شوهر،شعر طنز درمورد خواهر شوهر،شعر طنز در مورد بی شوهری،شعر طنز در مورد خانواده شوهر،شعر طنز در مورد فامیل شوهر،شعر طنز درباره مادر شوهر،شعر طنز درباره خواهر شوهر
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد طنز برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
کنون رزم virus و رستم شنو
دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یکی disk داد
بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این disk باشد یکی file ناب
که بگرفتم از site افراسیاب
شعر در مورد طنز
به منظور صفا و عشق و حالی!
سفر رفتیم یک شهر شمالی
شعر در مورد زن طنز
یک شتر همراه گاو و گوسفند
عازم صحرا شده تا بچرند
بوته ای دیدند آنجا از علف
سوی آن رفتند با شورو شعف
شد بپا دعوا میان آن سه تن
هر یکی می گفت بوته مال من
حرفشان این شد در آن ماجرا
بوته باشد ازبرای پیرما
زیرکی کردو بگفتا گوسفند
نیست یادم که تولد سال چند
گوسفندی را خداوند از کرم
داد ابراهیم آن رسول محترم
من همانم عمر من گشته دراز
فاش کردم تاشوم من چاره ساز
گاو گفتا سن من بالاتر است
حرف حق از هر کلامی بهتر است
من سوار کشتی نوح نبی
بوده ام درآن زمان چندین شبی
سن من باشد کنون چندین هزار
پیرتر از من ندیده این دیار
تا شنید اشتر دروغ بی شمار
بوته را خورد و بگفتا الفرار
شعر در مورد دختر طنز
همچو سرداری بود گشته نصیب او ظفر
میوه در هر خانهای باشد به میزان وفور
پرتقال و سیب و نارنگی انار پر گهر
هست شیرینی گوناگون برای خوش خوران
قند خون بالا رود زین لقمههای پر شکر
بعد خورد این همه انواع ناب خوردنی
معدهها باشد برای شام این شب منتظر
زیر معده غیر شام و روش پر گردد ز شام
در چنین حالات باید کرد از آروغ حذر
با چنین اوصاف ممکن نیست خواب آید به چشم
نیک باید زد قدمها بهر هضمش تا سحر
میشود پایان این شب حاصلش در روز بعد
کیسههای پر زباله مانده آید در نظر
اشعار طنز شب یلدا, شعر طنز یلدا
شعر در مورد مدرسه طنز
زاغکی قالب پنیری دید
از همان پاستوریزه های سفید!
پس به دندان گرفت و پر وا کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد
اتفاقا ازان محل روباه
می گذشت و شد از پنیر آگاه
گفت: اینجا شده فشن تی وی
چه ویوئی! چه پرسپکتیوی!
محشری در تناسب اندام
کشته تیپ توست خاص و عوام!
دارم ام پی تریّ ِ آوازت
شاهکار شبیه اعجازت
ولی اینها کفاف ما ندهد
لطف اجرای زنده را ندهد
ای به آواز شهره در دنیا
یک دهن میهمان بکن ما را!
زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر
آن همه حیله کرد بی تاثیر
گفت کوتاه کن سخن لطفا
پاس کردم کلاس دوم من
شعر طنز درمورد زن
هر که پرسید ترقی چه اساسی دارد
گفتم این راه نه درسی نه کلاسی د ارد
کرسی عزت و اجلال کسی خواهد یافت
که نه علمی ،نه کمالی، نه حواسی دارد
یار گلچهره در آغوش کسی می افتد
که قد پیزری و شکل قناسی دارد
گیتی تتگ نظر نیست خردمند شناس
غالبا دیده ی دیوانه شناسی دارد
مرد بدبخت به شب هم که رود در بستر
در لحاف و تشک خود کک و ساسی دارد
لاله را داغ از آن است که در باغ وجود
گل خر زهره مقام گل یاسی دارد
آن که سر رشته ی این مملکت اندر کف اوست
هیچ کارش نه اصولی نه اساسی دارد
شعر طنز درمورد روز معلم
تریا ، نقلیه و دانشکده از آن من است
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها
رخت ها را بکنیم ، پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است
شعر طنز درمورد تلفن همراه
شب یلداست و ما یکسره تر در گوشی
ظاهرا دور هم اما دل و سر در گوشی
این طرف، پوپک و پروانه بپَر در تبلت
آن طرف، میثم و مسعود دَمر در گوشی
پارمیدای بلا برده، به کل نیست شده
رفته با دست و سر و پا و کمر در گوشی
خان عمو باقلوا در لپ و چایی بر دست
بین هر جرعه، پیِ کسب خبر در گوشی
خاله مشغول “کِلَش” بازی و ایرج، پسرش
گرم چت با رز و رعنا و سحر در گوشی
حامد انگار که عاشق شده، شاید امشب
چشمش افتاده به یک قرصِ قمر در گوشی
عشقِ بی بی صنما، دیدن یک “داب٘س٘مَش” است
هیچ جا راحت و خوش نیست مگر در گوشی
زهره درجمع چه جوک های بدی می خواند
کاش می رفت کمی مثل بشر در گوشی
بچه با سر٘ وسط دیگ خورشت افتاده
مادرش دست به لپ تاپ و پدر در گوشی
عمه، ادمین گروپ است از این رو باید
شعر طنز درمورد مدیر گروه
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
شعر طنز درمورد شوهر
این دلبر اگر رام نشد، دلبر دیگر
دلدار دگر، یار دگر، همسر دیگر
هر گاه خر من ز برایم لگد انداخت
بفروختم آن را و خریدم خر دیگر
هر جا که به یک جو نرود آب زن و شوی
گو این زن دیگر کند آن شوهر دیگر
گفتم به رئیس الوزرا: مملکت ما
هر دم شده بازیچه ی بازیگر دیگر
گفتا که از این کشور اگر نیست دلت شاد
رو کن به دیار دیگر و کشور دیگر
چون ساقی بدمست تو ، ساغر شکن افتد
رو ساقی دیگر طلب و ساغر دیگر
شعر طنز در مورد زن گرفتن
خدایا زن گرفتن سخت گشته
مجرد این زمان بد بخت گشته
امان از دختران پر افاده
کلام “نه”بر لبها نهاده
اناث عاشق ماشین وخانه
وماهر در بروز هر بهانه
همه در انتظار تکسوارند
به رویا عاشق زیبا نگارند
الا دختر بیا واقع نگر شو
بیا با خواسگاران همسفر شو
اگر آمد جوانی خوب ومسکین
بله گویان زبهرش باش تسکین
شعر طنز در مورد زن و مرد
خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید
خوب می دانم برگه حذف کجاست
هر کجا هستم باشم
شعر طنز در مورد زن ذلیلی
مثل هر شب بخورد خون جگر در گوشی
دو نفر تازه به این دور همی پیوستند
نه سلامی، سخنی؛هر دو نفر در گوشی
روزگاری شب یلدا متَلی، فالی داشت
کی کسی بود چنین از دمِ در، در گوشی
بدتر از چالش مانکن شده مهمانی ها
همگی بی حرکت، محو نظر درگوشی
شعر طنز در مورد مادر زن
ازدحام و فشار از هر سو
زور آرنج و ضربه زانو
بدترین بوی عالم است الحق
بوی سیر و پیاز و عطر و عرق
کارمند و محصل و عملی
کامبیز و غضنفر و مملی
تاجر و دزد و دکتر و بیکار
لاغر و چاق و سالم و بیمار
گاه دعوای عده ای سالار
فحش های به شدت کش دار
یک نفر غرق در سطور کتاب
یک نفر هم کنار او در خواب
شعر طنز در مورد خواهر زن
چو عیسی باش خندان و شکفته
که خر باشد ترشروی و گرفته
شعر طنز در مورد زن داداش
من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم
شعر طنز در مورد زن نگرفتن
نظر کردم به چشم عقل و تدبیر
ندیدم به ز خاموشی خصالی
نگویم لب ببند و دیده بر دوز
ولیکن هر مقامی را مقالی
زمانی بحث و علم و درس و تنزیل
که باشد نفس انسان را کمالی
زمانی شعر و تاریخ و حکایت
که خاطر را بود دفع ملالی
خدایست آنکه ذات بی مثالش
نگردد هرگز از حالی به حالی
شعر طنز در مورد زن و شوهر
اگرمـــــــــــا را شب یلدا بلنــــد است
ز یـــــــــــــاد زلف آن بالا بلنـــد است…
(چو این مطلــــــع سرودم کیف کــردم
که این مضمـــون بی همتا بلند است!
به ناگـــــــــــــــــه داد وجـدانــم در آمد:
که داد مـــــن از این کارا(!) بلند است!
چقدر آخـــــــــــــر دروغ شاعــــــــرانه
صدای کوست ای رســــوا! بلند است!
تو خود خندان و از هجــــــــر دروغین
ز شعــــــــــــرت آه و واویلا بلند است!
نباف اینقــــــــــدر از بالا بلنــــــــــــدت!
صد وپنجـــــــاه سانت آیـــا بلند است؟؟!!
دوازده شنبلیلــــه بــــر کــــــــــدویی –
همان “گیسوی چون یلدا بلند” است؟؟!
بیــــــــــا این خط کش و آن زلف یارت!
نه من گویم،توخود گو!…ها!…بلند است؟!
شعر طنز در مورد دختر و پسر
بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود
این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود ؟!
مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !
خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !
شعر طنز در مورد دوست دختر
عمر خود را پای بازی باختیم
زندگی های مجازی ساختیم
گرچه از گوشی شدیدا خسته ایم
ما به نت آلاتمان وابسته ایم
شعر درباره مدرسه طنز
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
شعر طنز در مورد درس و مدرسه
هی بگیریم در اینجا و در آنجا سلفی!
داستانی شده در مملکت ما سلفی!
لحظۀ زلزله و موقع آتشسوزی
اوّلین کار تو در قلب بلایا سلفی!
گر چه نشناسد بقّال سر کوچه مرا
کرده السّاعه مرا شهرۀ دنیا سلفی
ختنهسورانِ علیجان پسر همسایه!
با چه این خاطره را ثبت کنم؟با سلفی!
بر سر سفرۀ رنگین که نشستی، لطفاً
قبل از آنکه بخوری مرغ و مسمّاسلفی!
به همه میرسد ای مجلسیان، هُل ندهید،
تا بگیرم دو-سه تا با «فدِریکا» سلفی!
مرده استاد و یکی شاد که از آن مرحوم
داخل گوشی او هست هف-هش(!)تا سلفی!
در رثایش همه گویند: دریغا استاد!
یکی آنگوشه بگرید که: دریغا سلفی!
فرصت سلفیِ من شکر خدا فوت نشد
چونکه انداختهام با متوفّی سلفی!
شعری طنز در مورد مدرسه
چون کاسب کوچه کار می باید داشت
دربالش خود دلار می باید داشت
تا خوش گذرد ،چو پادشاهان قدیم
صد خانه ،هزار یارمی باید داشت !
شعر طنز در مورد مدارس
افسوس که عمر جاودان رفت از کف
سرمایه ی شادی جهان رفت از کف
دردا که جوانی ام چه بیهوده گذشت
دردادن قسط و صف نان رفت از کف !
شعر های طنز در مورد مدرسه
عمو کلیپس فروش ! بله !
کلیپس کم فروش ! بله !
کلیپست جا داره ؟ بله !
دورِش پَر داره ؟ بله !
عمو کلیپس فروش ! بله !
من کلیپس می خوام !! بله !
واسه یه شب می خوام !! بله !
عمو چکمه فروش !! بله !
چکمه کم فروش ! بله !
چَکمت عُمق داره ؟ بله !
ارتفاع داره ؟؟ بله !
عمو چکمه فروش !! بله !
من چکمه میخوام ! باشه !
واسه یه رُب می خوام !!! باشه
شعر طنز در مورد مدیر مدرسه
هرچند دلش زغصّه ها خون شدو رفت
صدبار ادراه رفت بیرون شد و رفت
چون دید که افتاده گره درکارش
بادادن رشوه سخت ممنون شد و رفت !
شعر طنز در مورد شروع مدرسه
به بانک عشق تو دارم وثیقه
نگاهی کن براین حسن سلیقه
چو دانستم که فردا روز موزست
تو را تبریک گفتم ای عتیقه
شعر طنز در مورد زن
در زخم زبان ، فوق تخصص دارد
یکریز ، کنایه بر سرت می بارد
او جز خود احمقش ، کسی دیگر را
یک آدم ساده هم نمی پندارد
شعر طنز در مورد زنان
بهترین ماشین ایرانی پراید
گرچه گاهی قاتل جانی پراید!
شعر طنز در مورد زندگی
انگار که از دماغ فیل افتاده است
یا از شکم کروکودیل افتاده است
اما ورم قوزک پایش گوید
از روی درخت نارگیل افتاده است.
شعر طنز در مورد زن زلیل
او از همه شکوه و شکایت دارد
از دست خودش فقط رضایت دارد
در گوشه خانه می نشیند تنها
چون جغد به تک نشینی عادت دارد
شعر طنز در مورد روز معلم
ساعتی از ته دل می نالید
که بسی زنگ زدم در عالم
خواب سنگین چه فراوان دیدم
اهل بیدار شدن اما کم
شعر طنز درباره روز معلم
اتل متل یه مورچه
قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پای اونو لگد کرد
مورچه پا شکسته
راه نمی ره نشسته
با برگی پاشو بسته
نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه
تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی
عیب نداره سیاهی
خوب بشه پات الهی
اشعار طنز در مورد روز معلم
من ساده و بی رنگم
من عاشق دلتنگم
صدبار بزن ، قطع کن ، من عاشق تک زنگم
شعر طنز درباره ی روز معلم
زشت است اینکه گیره سر از چین بیاوریم
کبریت های بی خطر از چین بیاوریم
اشعار طنز درباره ی روز معلم
ای در وجودت چشم عالم مات و مبهوت
دنیا فدای غمزه های چشم و ابروت!
آمیزه ای از انبه و موز و انار است
طعم لبان تو که دارد رنگ شاتوت!
بر گیسوی کشمیری ات پیچیده ای باز
شال کرشمه از حریرستان لاهوت!
بگذار تا آخر دنیا بخوابم
در سایه سار پربهار باغ لیموت!
گشتم ولی مثل تو را پیدا نکردم
در هندوچین و قندهار وبلخ و بیروت!!
شعری طنز در مورد تلفن همراه
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
گفتم به تو عاشقی مکن، کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری!
شعر طنز درباره تلفن همراه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
کچل را حسرت مو هست و شانه
اشعار طنز در مورد تلفن همراه
پیری دیدم قباله ای در د ستش
یک تیشه و چمچه ،ماله ای در دستش
می آید و باوقارو هشتاد و سه سال !
دست زن بیست ساله ای در دستش !
شعر طنز درباره مدیر گروه
زان روز که این زمانه افراشته اند !
تخم بدی و جنگ و جدَل کاشته اند !
یک عدّه فقیر زاده اند از مادر
یک عدّه همیشه خورده و داشته اند !!
شعر طنز درباره ی مدیر گروه
این زندگی پُر غم ِ ما آسان باد !
این سفره ی ما پُرازبرنج و نان باد !
یارانه ی ما قطع نماید هرکس
تا آخر عُمربی زن و تنبان باد !
شعر طنز در مورد شوهر
خدایا به مردان در خانه ات
به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنان که از بیخ و بن زی ذیند
شب و روز با امر زن می زیند
شعر طنز در مورد عروس و خواهر شوهر
رفتیم به پیتزا فروشی امیر
دیدیم نشسته بود آنجا دم شیر
پشت سر آن مرد که عینک هم داشت
یک مردک سگ سبیل با یک کفگیر
شعر طنز درباره شوهر
الا ای یار دیجیتالی من!
تو هستی باعث خوشحالی من
شعر طنز در مورد مادر شوهر
زندگی مان را مجازی زیستیم
در حقیقت هیچ چیزی نیستیم
چت نمودم در ترافیکِ شدید
تا ترافیکِ نت من ته کشید
شعر طنز درمورد خواهر شوهر
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
شعر طنز در مورد بی شوهری
ما چو مرغانی حریص و بی نوا
در کف نت مانده ایم آه ای خدا
ای خدا جانم، مده این قدر گیر
جان بگیر از من، ولی نت را مگیر
شعر طنز در مورد خانواده شوهر
به نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین
شعر طنز در مورد فامیل شوهر
تورا در فیسبوکم اد نمودم
خودم راپیش پایت سد نمودم!
شعر طنز درباره مادر شوهر
خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین
شعر طنز درباره خواهر شوهر
زمن ارسال کامنت ازتوهم لایک
تو بودی عاشق بولگاری ونایک!
شعر در مورد طنز
نور چشمانم! چراغ وای فای!
وای بر هر جای بی نت، وای وای
در گروهم یک مدیر لایقم
چون که شادی میگذارم لای غم
شعر در مورد زن طنز
خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی ام را طبیعی ببین
شعر در مورد دختر طنز
میان وایبر وواتس آپ و بی تاک
برایم تانگو می رقصی خفن ناک!
شعر در مورد مدرسه طنز
فیلتر و سانسور و قیچی چون بد است
در قوانین گروهم آمده است:
هیچ آدابی و ترتیبی مجوی
هرچه می خواهد دل تنگت بگوی
شعر طنز درمورد زن
دماغ و فک و گونه ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!
شعر طنز درمورد روز معلم
چت بکن با هرکه در دافان سر است
این خطا از صد ثواب والاتر است!
شِیر کن هر مطلبم را زود زود
شعر و عکس و متن من را، پس درود
شعر طنز درمورد تلفن همراه
مرا ساده و بی ریا آفرید
جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین
شعر طنز درمورد مدیر گروه
می آیی هرزمان بایک قر وفر
مدل کردی خودت را چون جنیفر!
شعر طنز درمورد شوهر
در اینستا من دلم از غم شکست
وزن شعرم از غمش در هم شکست
شعر طنز در مورد زن گرفتن
من ساده چیدم از آن تک درخت
و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین
شعر طنز در مورد زن و مرد
مراکردی اسیر دام سایبر
برایم میکنی غش توی وایبر!
شعر طنز در مورد زن ذلیلی
پُست هایت پشت پَستان خم کند
پشتِ مویت روی آنان کم کند
شعر طنز در مورد مادر زن
تلف شد عمر من،اما مجازی
هدرشد زندگی در شهر بازی!
شعر طنز در مورد خواهر زن
منتقد که خورده نقدت می کند
دارد اینگونه حسادت می کند
تا که هرجایش بسوزد هی بگو
بغبغو آی بغبغو آی بغبغو
شعر طنز در مورد زن داداش
و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات
نشسته مداوم تو را در کمین !
شعر طنز در مورد زن نگرفتن
منتقد گر باز الحاحی کند
چاکرت هرچه در او خواهی کند
ای جگر، عشق تو دل را کند، خورد
قلوه ام با معده ام پیوند خورد
شعر طنز در مورد زن و شوهر
زمانی عشق مجنون وایبری شد
که طعم بوسه هم استیکری شد!!
شعر طنز در مورد دختر و پسر
بی تو آنلاین شبی باز از آن چت روم گذشتم
همه تن چشم شدم دنبال آیدی تو گشتم
شوغ دیدار تو لبریز شد ادمین وجودم
شدم آن یوزر دیوانه که بودم
شعر طنز در مورد دوست دختر
وسط صفحه ی چت روم یاد تو درخشید
دینگ صد پنجره پیچید
شکلکی زرد بخندید
یادم آمد که شبی با هم از روم گذشتیم
شعر در مورد طنز
- ۹۷/۰۷/۰۵